یک جرعه معرفت
#سفــیر_تنــها_مسلم_بن_عقیل
پله پله بالا می رود این قصر پرواز
گاه اوست و نردبان صعـــودش به
بهشت تا #وصـل فاصلهای نیست!
چهارشـنبه نهــم ذی الحــجه است
حســین در راه است و او در پشت
بام قــصر کـوفه. به بکر بن حمران
می گوید: بگـــذار دو رکعت نــماز
بخوانـــم می خواند و زود و کوتاه
می خواند بعد میگرید و می گوید:
خدایا این بیدادگرترین و شرورترین
قوم را مجازات کن چرا که دعوتمان
کردند و #حـق ما را زیر پا نهادند و
به ریختن #خــونمان برخاستند!
انگار نه انگار که او مسلم بن عقیل
فــرستاده حسین ع به کوفه است.
از پشت بام صـدای هلهله می آید
دیــروز به او چـنگ زدند و امروز
سنگ و نیرنگ دیروز تکیهگاهشان
بود و امروز حتــی دیوار هم برای
او #تکـــیهگاه مطـمئنی نیست!
امروز کوفهی سلام کوفهی دشنام
شده است جاده را مینگرد غــبار
را میکاود تا شاید حسین خویش
را بیابد فردا عــید قربان است و
مسلم پیشاهنگ قربانیان و ذبیح
نخستین کــوفه.